کنفرانس اروپائی نهضت فراگیر روزنه ای روشن در عرصه دموکراسی وترقی
اسدالله کشتمند اسدالله کشتمند

کنفرانس اروپائی نهضت فراگیر دموکراسی وترقی افغانستان بعد از تاخیری ناگزیر وناشی از شرایط مسلط امروزی بخصوص پهنای ساحه دربرگیرنده این سازمان، بتاریخ 9 جون برگذار گردید.مسلماً تاخیردربرگزاری جلسه امری نیست که بتوان آن را توجیه کرد ولی در امر تدویر چنین جلساتی فاکتور های دیگری مانند:کیفیت معنوی جلسه ومرتبط با آن کمیت گرد آمده درین عرصه،مسائل مطروحه وشیوه های جستجوی راه حل ها،برخورد با مسائل از لحاظ اهمیت ماهوی وغیره از اهمیت بیشتری برخورداراند.

درین همایش بیشتر از سه صد تن از اعضای سازمان (از جمله 160 تن نماینده منتخب از ده کشور اروپائی) شرکت داشتند. این دیگر بر کسی پوشیده نیست که هیچ سازمان دیگری قادر نیست چنین تجمعی از همفکران در چنین سطحی را گرد هم آورد.مسلماًٌ این مایه تکبر ما نیست ولی میتواند دلیلی باشدبرای توضیح این امر که در شرایط تنوع اندیشه وآزادی بیان چنین کمیتی میتواند در برخی  حالات باعث بروزبی نظمی های معینی گردد.

کنفرانس بر طبق نورمهای معمول جلسات بی تکلف وبی پیرایه با آرامش ومتانت آغاز شد.

ناگفته پیدا است که حضور رهبران طراز اول سابق حزب دموکراتیک خلق افغانستان( حزب وطن) ومتحدین سیاسی آن  رنگ وروان دیگری به چنین جلسات میدهد.

درین جلسه دوسند اساسی ودارای اهمیت ارائه گردید که عبارتند از سخنرانی رفیق سلطانعلی کشتمند و گزارش هیات اجرائیه موقت اروپائی نهضت. هردو سند در سایت مشعل وبرخی دیگر از سایتهای افغانی انتشار یافته است که در این جا قصد تکرار هیچ یک از آنها در میان نیست و لی مختصر توضیحاتی را پیرامون گزارش هیات اجرائیه لازمی میدانم زیرااز قرار معلوم عده انگشت شماری از حاضرین با آن موافقت نداشتند وخوشبختانه که فضای لازم برای ابراز نظر آنها وجود داشت واین کار هم صورت گرفت ولی ایکاش این کار با نظم بهتری تبارز می یافت. عده زیادی بر این نظر بودند که اگر این دوستان عزیز ما با کمی حوصله مندی گزارش را تا آخر می شنیدند احتمالا" برخورد دیگری از آنها میتوانست متصور باشد. بهر حال من معتقدم که ابراز نظر در هر صورتی مفید است واز اینجا است که از برخورد این رفقانمیتوان دلگیربودولی تذکر این امر نیز ضروری است که رعایت نظم جلسه تجلی احترام هر یک ما نسبت به جمع وبه دیگران است و مهمتر از آن مطرح ساختن انتقاد بخاطر انتقاد ونه بخاطر ثبوت امری موجه تر، ضرورت تحول اندیشه ای ما را تبارز نمی دهد.

همین دوستان معتقد بودند که گزارش تکراری است. درینجا از این رفقا ودوستا ن عزیزتقاضا دارم یکبار دیگر گزارش هیات اجرائیه را مرور کنند تا به بینند که این سند نه تنها تکراری نیست بلکه با روح وروان متفاوت از گذشته ها وهمچنان با جسارتی آشکار مسائل نوینی را مطرح ساخته است.در تدوین این سند که ثمره کار جمعی است ، اعضای هیات اجرائیه تا حدود امکان توجه داشته اند تا مسائلی مطرح گردد که هم از لحاظ فعالیت روزمره سازمان کار آمد باشند وهم از لحاظ دورنمائی واندیشوی با ماهیت و فعالیت روزمره نهضت ارتباط  وهمچنان مفیدیت داشته باشد.

واما چه چیزی باعث میشود تا ما کنفرانس اروپائی نهضت را روزنه ای روشن در دامان ترقی ودموکراسی بدانیم؟

 من معتقدم که ترکیب وفضای کنفرانس ومسائل مطروحه بما اجازه میدهد چنین ادعائی را مطرح سازیم. اولا گذری داریم از برابر گزارش تا به بینیم چه مطالبی در آن مطرح شده واز کدام شیوه کار گرفته شده است ثانیاًبايد ديد تاثیرآن  برروند تداوم مبارزه اجتماعی در خارج از کشور چه گونه خواهد بود:

در گزارش هیات اجرائیه از یکسو تاریخچه مختصر تکوین نهضت ارائه شده و وضع بحرانی کنونی ، ماهیت سیاسی و خطوط کلی اندیشوی نهضت و جایگاه آن در درون جنبش عدالت خواهانه کشورتوضیح گردیده است، واز جانب دیگردرزمینه شیوه های عملکرد،سیاست ها واصول بر خورد نهضت در قبال سائر نیروها و در قبال حاکمیت کنونی ، برخوردی نقادانه ودور از خود ستائی صورت گرفته است وبرای جستجوی راه های جدید به انجام رسانیدن وظایف بارها به خرد جمعی وبه نیروی خلاقه جمع تکیه شده است.در واقع در این گزارش با اعضای کنفرانس به مثابه افراد بالغ سیاسی،دارای تجربه کافی مبارزه اجتماعی وبمثابه شریک همگام راه مبارزه اجتماعی ونه افرادی که باید رهنمائی شوند، برخورد صورت گرفته است. گزارش برای جلسه ای تهیه شده است که دارای  بار سیاسی متراکم وپراز غنای فرهنگی بوده وبه تکرار نه تنها مکررات بلکه حتا تکرار مطالب بکر نیز جائی باقی نمی ماند.بناً ادعای مبنی بر تکرارمطالب در گزارش، به نظر من قدری دور از انصاف است.

طوریکه مبرهن است ، بخصوص در رسانه های برون مرزی بحث وادعا وتهمت  وحدس وگمانهای زیادی درباره ماهیت نهضت وجود داشت که باید درین زمینه صراحت داده میشد، بناً در گزارش چنین آمده است:

«...لازم است با صراحت عام وتام بگوئیم که ما یک سازمان چپ ومعتقد به اصول دموکراتیک درتمام عرصه های اندیشه وتفکر وعملکرد خویش هستیم.کلمه «چپ» از دیدگاه ما به معنی وفاداری به هسته مرکزی اندیشه های دیروزی ما یعنی عدالت اجتماعی میباشد.» نهضت ما به حق خود را دامه دهنده راه مبارزان ترقی خواه سده پیشین میداند؛ هم به دلیل تداوم حضور مبارزان قدیمی جنبش دادخواهانه وهم به دلیل نص برنامه ها واهداف وسیاستهای آن. امابطور مداوم برچسبهای فراوانی از چپ افراطی گرفته تا راست بر نهضت وارد میشود که بگفته بعضی ها گویا نهضت راست روی میکند، وبگفته بعضی های دیگر نهضت همان حزب دموکراتیک خلق افغانستان است با جامه ای دیگر برتن وقس علیهذا. واقعیت اینست که از سالها قبل از ایجاد نهضت بحث اساسی در بین رفقا این بود که ما چه چیزی را می خواهیم به مثابه وسیله موثر مبارزه اجتماعی در شرایط امروزی افغانستان وجهان به میان آوریم.درین زمینه در کزارش آمده است: «از جلسات اولی تا جلسه آرنهم وتا مدتی بعد از آن هم بحث جدی در بین رفقا این بود که ما چه چیزی را میخواهیم ایجاد کنیم: احیای حزب دموکراتیک خلق افغانستان، ایجادسازمانی دارای ماهیت جبهوی،ایجاد یک حزب سیاسی برپایه مدل های احزاب سیاسی مترقی گذشته ویا یک سازمان سیاسی نوع جدید که در آن گرایشهای مختلف  وشیوه های مدرن برخورد وفعالیت سیاسی وجود داشته باشد؟.» ومسلماً نتیجه بحثها همان شد که نهضت فراگیر بمثابه سازمان سیاسی نه چندان شکنند وخشک بلکه دارای تشکیلات منظم ولی متکی بر اصول تشکیلاتی با انعطاف ودر برگیرنده گرایشهای متنوع در چهارچوب اهداف مشخص برنامه ای ایجاد گردید.دراین اصول سانترالیزم دموکراتیک دیگر روح تشکیلات نیست.

در ورای این مبحث مساله ای به مراتب با اهمیت تر مطرح بوده است که به کار آمدی نهضت بمثابه حزب سیاسی در زمینه ایجاد جامعه ای که برنامه آن مطرح میسازد، برمیگردد. در واقع ما چه نوع جامعه ای را در دورنمای برناموی خود نوید میدهیم؟ بد نخواهد بود درینجا تلاشی در زمینه باز نمودن یکی از مسائل مافوق بغرنج مطروحه در برابر جنبش چپ در شرایط تغیر یافته کنونی دنیا،صورت بگیرد؛مساله از این قرا راست که:در برنامه های سابق چهارچوب اقتصادی ودر نتیجه فرهنگی ومعنوی وبه طریق اولی سیاسی احزاب چپ روشن بود، که امروز نیست. در برنامه های قبلی دورنمای ساختمان جامعه سوسیالیستی وبدون طبقات ویا جامعه ای که از طریق راه رشد غیر سرمایه داری بسوی جامعه ایده آل گذر میکرد، مطرح بود.در چنین برنامه هائی مقوله هائی چون «عدالت اجتماعی»  بار معنی ضد سرمایه داری را با خود حمل میکرد ودر یک کانتکست عمومی معنی می یافت. امروز این کانتکست عمومی دیگر وجود ندارد ومقوله های مورد نظر مانند « عدالت اجتماعی» وغیره دوباره بارمعمولی معنی صرفاً لغوی  خودرا بازیافته اند.پس چه باید کرد؟در اینجا دونوع نزدیک شدن به موضوع مطرح است:

1-   کسانیکه میگویند راه همان است که بود. یعنی اینکه برنامه ها باید مانند سابق وبا دید ایدئولوژیک سابق تنظیم گردند وهمه معیار های مبارزه طبقاتی بر سیاق مبارزات احزاب کمونیستی وکارگری پیشین مورد استفاده قرار گیرد.

2-   کسانیکه معتقد اند که وضع دنیا بعد از فروپاشی سیستم جهانی سوسیالیستی و اتحاد شوروی نه تنها تغیر یافته بلکه وارونه شده است وباید راهای جدید منطبق با امکانات وخواست زمان وعملی از لحاظ مبارزه اجتماعی را جستجوکرد.

کسانیکه در کتگوری اول قرار دارند خود را انقلابی تر از هر کسی ویک سرو گردن بالاتر از بقیه چپی ها وحزبی هائی میدانند که تغیر دنیارا در نظر گرفته وخواهان برخورد متناسب باآن هستند. یک بخش ازهمین افراد مربوط به کتگوری اول خواهان احیای حزب دموکراتیک خلق افغانستان(حزب وطن) هستند ودیگران را متهم می کنند و میگویند که فقدان تلاش آنها در زمینه احیای حزب ،خیانت به امر ترقی وعدالت اجتماعی است.(در حاشیه از این آقایان میپرسیم پس چرا آن را خود احیا نمی کنید؟)

نهضت فراگیردموکراسی وترقی افغانستان در زمره آن نیروهای چپ قرار دارد که معتقد اند شرایط امروزی دنیا برای تطبیق ایدئولوژی دیروزی حزب دموکراتیک خلق افغانستان به مثابه یک کل، دیگرزمینه ندارد ولی نقش تاریخی وجایگاه شایسته آن را در تاریخ نه تنها نفی نمی کنندبلکه سرسخت ترین مدافع منطقی آن نیز هستند.در همین جا با صراحت وافتخار وسربلندی اعلام میداریم که اندیشه های دیروزی حزب دموکراتیک خلق افغانستان به مثابه بخشی از دستاوردهای معنوی بشریت ،در مقیاس زمانی تطبیق آن درخشان ترین مظهر اندیشه های متعالی انسانی بود که در دوران معینی از رشد جوامع بشری در اقصا نقاط جهان نقش بی بدیل خدمت به انسان و انسانیت را ایفا نمود. برای هر پدیده ای رشد وکمال وهمچنان افولی در میان است. بالاخره بر اساس دید فلسفی همان اندیشه ها همه میدانیم که اندیشه ها وبخصوص تئوری های مبارزه اجتماعی زاده زمان مشخص ومعین بوده ومیتوانند کارآمدی معینی از لحاظ زمانی داشته باشند.

افراد مربوط به کتگوری اول در حقیقت از تنبلی وتا حدودی هم خود نگری روی پرنسیپ های قبلی لم داده اند وآن را ازلی وابدی میدانند (تا هم خود را انقلابی تر از ما بیچاره ها بدانند وهم از تلاش نفس گیر جستجوی راه جدید منطبق با وضع واقتضای زمانه طفره رفته باشند).باید گفت که چنین نیست .هیچ پدیده اجتماعی، ازلی وابدی بوده نمیتواند. باید پذیرفت که ایدئولوژی وسیاست وسائلی اند برای دست یابی به اهداف نشانی شده ای که خود ابدی وازلی نیستند.بناً در هر مرحله ای از رشد وتکامل اجتماعی اهدافی که در برابر احزاب وجنبشها قرار می گیرند متفاوت اند و الزاماً وسائل نیل به آنها نیز تغیر می یابند. در نتیجه  راه های جدید راباید جستجوکرد.

با صراحت باید گفت که در اوضاع کنونی «دنیای چپ» در گیر بحران است.اگر با خون سردی وبا تن در دادن صادقانه به واقعیت برخورد صورت گیرد به ساده گی میتوان این بحران را در سراسر دنیا مشاهده کرد.

در چنین شرایطی ترقی خواهان وعدالت پسندان ؛ آنانیکه به سر نوشت انسان ودر درجه اول به سر نوشت انسانهای مظلوم می اندیشند و مبارزه درراه یک جامعه انسانی وعادلانه را هدف زنده گی خود قرار داده اند، باید با استواری ومتانت وخونسردی وبا پیگیری ای موشکافانه در جستجوی راه حل های اساسی برای برون رفت جنبش از بحران باشند.

 دیروزترقی خواهان از نتیجه تفکر وتجربه نسل های قدیمی مبارزان انقلابی فیض می گرفتند وعمل میکردند وراه برای همه بسیار روشن بود: وقتی مقوله عدالت اجتماعی مطرح میشد، بلافاصله رابطه با نیروهای مولده و شیوه توزیع ثمره کار گروه های انسانی مطمح نظر بود ودر نتیجه هم راه روشن وهم نتیجه قابل پیش بینی بود. بر پایه بخش فلسفی همان اعتقادات میدانیم که هیچ پدیده ای جاودانی وتغیر نا پذیر نیست ودنیای آشوب زده ما بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی وگسترش بی سابقه جهانی شدن سرمایه وستم، زیر ورو شده است. ما معتقد بوده ایم که هیچگونه نسخه از قبل تعین شده ای وجود ندارد که بتوان در برابرمعضلات اجتماعی وسیاسی بکار برد.امروز ما در برابر شرایط بکلی نوین قرار داریم که آنسان که دانشمندان راه ما دو قرن قبل اولین فورمولهای علمی حل معضلات را مطرح ساختند، باید بشریت مترقی امروز همان کار را در مقیاس دیگری انجام بدهد.با اعتقاد به علم وبه نبوغ انسانهابویژه با اتکا بر خرد جمعی میتوان این امید را با راحتی واطمینان در سر پروراند که بشریت مترقی بار دیگرباب نوینی از اندیشه وتفکر رابرای حل عمومی ترین معضلات تکامل جامعه بشری برپایه رشد موزون وعادلانه مناسبات اجتماعی، خواهد گشود.بناء ما در شرایط ویژه ای قرار داریم وبیشتر ازهر زمان دیگری باید با استواری ومتانت در جهت ره گشائی جنبش به توان خرد جمعی عمل کنیم.

برمیگردیم به معضل مطروحه در جامعه خود ما:

نخست باید دید که هدف از تدوین برنامه ها مبارزه درراه ایجاد جامعه ایده آل است ویا اینکه سیستم اقتصادی – اجتماعی آماده وفعالی وجود دارد که برای پالایش وتکمیل آن و در درون آن راه های نوین جستجوگردد؟ جواب روشن است:ما میخواهیم نظم کنونی را تغیر بدهیم.خوب درین صورت دو مساله مطرح میگردد:

- کدام نظم دیگرراباید جانشین آن ساخت؟

- از کدام طریق این هدف راباید عملی ساخت؟

در مورد اول با صراحت باید اظهار داشت که  ما موظف هستیم راه را روشن تر ترسیم کنیم. راه هنوز هم برای ما روشن وشفاف نیست.ما واقعاً چه میخواهیم؟ جامعه بدون طبقات، سرمایه داری لجام گسیخته برباد ده روح وروان وزنده گی انسانها، تر کیبی معجون مرکب مانند چین که تکامل جامعه بدون طبقات را از طریق اوج تفاوت طبقاتی امروزی نوید میدهد، راه رشد غیر سرمایه داری را در جهانی تا گلو غرق شده در گلوبالیزم وستم سرمایه مطرح سازیم  ویا اینکه با اتکا بر نبوغ تفکر انسانی مانند همه شیفتگان دیگر راه ترقی بشریت در جستجوی خسته گی ناپذیر راه نوینی باشیم؟.بلی !راه ما بکلی روشن نیست، هیچ نیروی چپ دیگری هم نه تنها در افغانستان بلکه در سراسر دنیا نمیتواند ادعا کند که راه دقیق وعلماً تنظیم شده ای را در اختیار دارد. پس  به نیروی تفکر جمعی باید مراجعه کرد.ما در مرحله ای قرار داریم که باید تمام نیروی تفکر خود را در جهت ترسیم دقیق تر اصول فکری خود بکار بندیم.وبا این شیوه است که هیات اجرائیه موقت، اعضای نهضت را بکار خلاقه فکری فرا میخواند.روح گزارش ملهم از همین اندیشه است.

حقیقت اینست که مدل جامعه قابل قبول برای مبارزان ترقی خواه تاکنون ترسیم نشده است واز جمله ان تئوری هائی است که باید فرمولبندی گردد. تنها ما نه،بلکه هیچ نیروی با مسئولیت سیاسی دیگر در جهان وجود ندارد که بعد از فروپاشی سیستم جهانی سوسیالیستی تا کنون  توانسته باشد جواب روشن وقاطعی درین زمینه ارائه بدهد. نیروهای چپ وترقی خواه تا کنون نتوانسته اند مفاهیم و اصول پایه ای برناموی خود را تئوریزه کنند.زیرا تغیرات دنیا بقدری سریع وگیج کننده وجنبشهای ترقی خواهانه به قدری در حال تضعیف  بوده اند که این مجال رابرای اندیشمندان ترقیخواه باقی نگذاشته است تا درباره اوضاع نوین تئوری های متناسب را بیابند.

 


ما تئوری های اجتماعی را زاده شرایط مشخص اقتصادی ورهنمای عملی انسانها در دوران معینی از زنده گی میدانیم.از همین جا است که در سیستم تفکر انقلابی (بمثابه رهنمای عمل جمعی)با حدوث تغیرات در کادر زنده گی ، متفکرین نیز راه تشخیص وضع، تجرید وانتزاع نمونه وار ترین واقعیتها واستنتاج راه ورهنمود را در تطابق با تغیرات در پیش میگیرند.

درین راه پر از اشکال وجنجال در وحله اول درزمینه تعریف های تئوریک وعلمی مقوله های برناموی در چهارچوب یک سیستم فکری منطبق با وضع امروزی باید کار کرد. لازم است تا تعریف های دقیقی ازین مقوله ها برای درک درست راه وبرنامه ما داشته باشیم.مثلاء در مورد همین مقوله عدالت اجتماعی نمیتوان عین تعریف دیروزی را ارائه کرد.ما دیروز عدالت اجتماعی را در چهارچوب یک سیستم فکری مدون ،همطرازمالکیت جمعی مردم بر وسائل تولید وشیوه عادلانه توزیع میدانستیم ولی امروز دیگر چنین تعریفی ضرورت زمان را نمیتواند برآورده سازد، نه اینکه این تعریف هیچ ارزشی ندارد بلکه بخاطر اینکه در دوران دیگری از پیشرفت بشریت این تعریف نجیبانه ترین شیوه نگرش به سرنوشت انسانها بود که متاسفانه امروز دوران چهارچوب فکری آن سپری شده است.

 چنین به نظر می رسد که تمام برنامه ها ودر نتیجه مبارزات اجتماعی چپ در شرایط کنونی التقاطی است واین وضع تا زمانی ادامه خواهد داشت که تئوری های قابل قبول برای همه ومحکم از لحاظ عملی وارد عرصه گردند.تا آن زمان مبارزات نیروهای چپ بصورت کلی در جهت تقویت بالقوه و زمینه ساز راهی خواهد بود که با اتکاء بر تئوری های جدید، در پیش گرفته خواهد شد ودر زمان حال گامهائی است در جهت تحکیم کلی مواضع «عدالت اجتماعی» بصورت مجرد وبه عنوان (اولتر ازهمه) یک ایده آل مقدس،که در کلیت می تواند مبارزه ای باشد با ثمره مقطعی ودر راه خدمت به انسان زحمتکش ونه در خدمت تحکیم یک سیستم اجتماعی ولومحدود.

بدین ترتیب تشکل تاحد مطلوب خط فکری نهضت کار آسانی نیست و این وظیفه با ارائه برنامه پایان نمی یابد.گزارش به صراحت به همین نکته اشاره دارد.

دراین برش ازجان مطلب بصورت موجزباید گفت که نه تنها ما بلکه هیچ یک از نیروهای چپ تاکنون  نتوانسته است جواب قاطع وقانع کننده ای بدهد.پس باید درراه دستیابی به حل معضل تلاش نمود.درین مورد گزارش هیات اجرائیه با صراحت بیان میدارد که:

«ما در دورانی از تغیرات سریع وپیهم تکنولوژیک، اقتصادی ،اجتماعی و ذهنی بسر می بریم که نیروهای چپ جهان بائیستی تلاش نمایندتا همگام با تغیرات ،جواب های متناسب را برای معضلات مطرح شده دوران ما ارائه بدارند. مگر نه اینست که ما تئوری های اجتماعی را زاده شرایط مشخص اقتصادی ورهنمای عملی انسانها در دوران معینی از زنده گی میدانیم؟بناء درزمینه تعریفهای تئوریک وعلمی مقوله های برناموی باید کار کرد. باید تعریفهای دقیق ومنطبق با واقعیتهای دوران ما ازین مقوله هابرای درک درست راه وبرنامه ما داشته باشیم.» در یک سخن: دراوضاع کنونی برای برون رفت از بحران باید جنبشهای دادخوهانه دوران ما با تلاشی قاطع در جهت تئوریزه ساختن مقولات برنامه ای و راهها و وسائل مبارزه اجتماعی بکوشند.دادن تعریف دقیق از مقولات برنامه ای گام اساسی در جهت تئوریزه ساختن اندیشه های ما است.در گزارش ، هیات اجرائیه ، اعضای نهضت را فرامیخواند تا به این کارزار جهانی دارای اهمیت حیاتی به پیوندند، بخصوص که رفقای ما هم از سطح بالای فهم سیاسی وهم تجربه غنی مبارزه اجتماعی برخوردار اند ودر شرایط مساعد دراروپا بسر می برند. هیات اجرائیه معتقد بوده است که ما هم قادر هستیم درین بنای اندیشوی دنیای کنونی سنگ پایه ای بگذاریم.

من معتقدم که علیرغم اینکه برنامه نهضت در میان تمام برنامه های موجود، در دو صبغه علمی بودن و عملی بودن ،برتری متبارزی دارد با آنهم نمیتواند از مشکل عمده تری که دامن گیر تمام بشریت مترقی است در امان باشد.این مشکل عبارت است از فقدان تئوری تدوین شده ساختمان جامعه قابل قبول (اگر نگوئیم ایده آل).

آیا ذکر آنچه در مورد خلای عظیم تئوریک وعدم وجود برنامه استراتیژیک نیروهای ترقی خواه گفته شد کار بدی است؟ من به این باورم که نه و به هیچ صورت نه!.ما حق نداریم حقیقت را از خود ما هم پنهان کنیم ، ما نباید از این هراس داشته باشیم که برملا ساختن معایب از جانب خود ما موجب آن خواهد شد که مخالفین وحریفان سیاسی از آن سوء استفاده خواهند کرد.این عیب دامنگیر همه نیروهای چپ است .وای به حال کسانیکه به روی این واقعیت چشم می بندند.ما باید نواقص وکمبودی ها را صادقانه مطرح بسازیم وراه علاج را جستجو کنیم.

 درینجا ذکر یک مطلب را گرچه تکراری هم باشد لازم می پندارم که بعد از فروپاشی شوروی این تنها سیستم عظیم اقتصادی – اجتماعی وفرهنگی سوسیالیستی جهانی نبود که فرو پاشید بلکه سیستم اندیشوی سوسیالیزم فروپاشید.(توجه باید داشت که بین فروپاشی سیستم وفروپاشی هسته مرکزی خود اندیشه بنا دهنده سیستم تفاوت کلی وجود دارد وبا سر بلندی باید گفت اندیشه مرکزی ایجاداین سیستم وفاداری به اصل عدالت اجتماعی بوده است که پرچم آن بر تارک اندیشه های موجود بشری همچنان برافراشته است.) درک این فروپاشی را خود همان سیستم اندیشوی ارائه داده بود که می گفت اندیشه رهنمای عمل برای هر دورانی از تکامل بشریت متفاوت است.با تغیرات عظیمی که در جهان رخ داده است طبیعی است که سیستم اندیشوی سوسیالیزم بشیوه سابق که زمانی یکی از گرامی ترین پیشرفت های اندیشه انسانی بود ودر تعالی جهان وبشریت نقش بی بدیلی را در طول زمان موجودیت خود ایفا کرد، دیگر امروز متاسفانه از صحنه خارج شده است. در چنین روزگاری ما باید راه خود را بیابیم ودر کنار بشریت مترقی در جهت تئوریزه ساختن اندیشه های برناموی واستراتیژیک خود عمل کنیم.

در مورد دوم باید گفت که ما در زمان مبارزات قهرمانانه پارتیزانی ومبارزه قهر آمیز دارای خصوصیت چپ وانقلابی قرار نداریم ومبارزه قهر آمیزدر وضع کنونی مطرح نیست. پس باید راهی راکه برای مبارزه انتخاب می کنیم در ابهام نگذاریم.هیات اجرائیه موقت نهضت در اروپا در گزارش خود با جسارت درین مورد صراحت داده است:

«در شرایط مشخص امروزی تحول قهر آمیز جامعه بطور قطع مطرح نیست. پس آنطوریکه از روز اول آغاز فعالیتها در جهت ایجاد نهضت بار ها در سطح اسناد ما متذکر شده ایم باید سیاستی شفاف در جهت تحول مسالمت آمیز جامعه داشته باشیم .هیچ نیروی مسوول وجدی سیاسی پیدا نخواهد شد که وضع کنونی کشور را آبستن وزمینه ضرور برای تغیرات عمیق سیاسی نبیند. منتها  راه های دقیق برخورد در شرایط کنونی راکه بسیار نا مکشوف وفوق العاده بغرنج است باید پیدا کرد. درین جا است که پروسه تفکر جمعی نقش تعین کننده خواهد داشت.»

اتفاقاً یکی از موارد بسیار با اهمیت درین گزارش توجه واتکا به نقش خرد جمعی است. ما در شرایطی زنده گی می کنیم که فاکتور ذهنی وشعور سیاسی در حد بالائی از اهمیت ونقش عملی قرار گرفته ودر سازمانی عضویت داریم که اعضای آن از پختگی لازم سیاسی در مقایسه با وضع موجود سازمانهای سیاسی افغانستان برخوردار است .مسلماً در چنین سازمانی امید واری به اینکه تمام اعضا در غنای اندیشه وبرنامه  سازمان نقش داشته باشند ، نه تنها امری عادی بلکه موهبتی است که باید با درایت از آن استفاده لازم را برد واین مطلبی است که در گزارش به آن کمال توجه صورت گرفته است.بار ها به نیروی خرد جمعی برای حل معضلات اشاره شده است. بخصوص د راوضاع بغرنج کنونی نیروی خرد جمعی برای یافتن راه حل های منطقی برای معضلات تئوریک ونظری جنبش از اهمیت خارق العاده ای برخوردار است.

هیات اجرائیه نهضت  دربخش بحث پیرامون ضرورت اتخاذ سیاستهای فعال ومتحرک از جانب رهبری نهضت چنین عقیده دارد:

«نهضت فراگیر دموکراسی وترقی افغانستان از لحاظ طرح برنامه معقول  وتجمع عده قابل ملاحظه ای از رهبران، کادر ها وفعالین سابق سیاسی مترقی از وجهه واعتبار بزرگی برخوردار است ولی متاسفانه ما نتوانسته ایم ظرفیتهای عملی عظیمی را که در اختیار ما قرار دارد مورد استفاده قرار بدهیم ودلیل عمده آن در عدم تحرک سیاسی وموضع گیری به موقع، دقیق وجسورانه در قبال مسائل مطروحه سیاسی روز است.ما باید تحرک لازم را باز بیابیم. ما باید از حالت بی تفاوتی در قبال مسائل عمده خود را نجات بدهیم. ما اگر درباره مسائل روز موضع خود را با صراحت اعلام نکنیم از یکسو در ذهن وروان مردم جا نمیگیریم وبیاد کسی نمي افتیم واز جانب دیگر از کسب اعتبار دربین مردم باز می مانیم.

ادامه وضع کنونی نهضت که مشخصه بارز آن در عرصه سیاستهای روز، در اکثر موارد، رد شدن از کنار معضلات میباشد نمیتواند برای ما بعد از این قابل قبول باشد. این وضع مارا به تباهی میکشاند. همه وبخصوص دوستان ما انتظار دارند در باره مسائل مبرم روز که هر یک تعین کننده مسیر حوادث وسمت گیری جامعه ما میباشد، موضع روشن ومشخص داشته باشیم. ما هیچ ترسی از این نباید داشته باشیم که در جریان موضعگیری های خوداحتمالاً دچار اشتباه خواهیم شد. ما باید قادر باشیم با صداقت وجسارت اشتباهات خود را اصلاح کنیم وبه پیش رویم.».چنین است برخورد هیات اجرائیه نسبت به خودش. در کدام سازمان دیگر چنین برخورد با صراحت وجسورانه انتقادی را میتوان سراغ داشت؟پس دوستانی که ادعا داشتند هیات اجرائیه در گزارش به تعریف وتوصیف خود پرداخته است در اشتباه ناشی از غلبه احساسات لحظه ای بوده اند. این برخورد هیات اجرائیه ناشی از این امر است که ما معتقد هستیم که از خود راضی بودن وروی مشکلات سرپوش گذاشتن شیوه  مورد قبول برای یک سازمان سیاسی جدی چپ ودموکراتیک نیست.طفره رفتن ازطرح صریح وشفاف مشکلات موجود کار یک سازمان سیاسی صادق بخصوص که اعضای آن سابقه مبارزه سیاسی را پشت سر گذاشته باشند، نیست.

درینجا با نقل قولهای دیگری از متن گزارش بیاد دوستانی که ما رامتهم به ندیدن معایب خود ما میکنندمی آورم که دید شان درین زمینه هم منصفانه نیست.

«رفقا! مااکثراً با شیوه های کار قبلی عمیقا عادت گرفته ایم .بدین جهت ما تا کنون نتوانسته ایم در عرصه هائی از فعالیت سازمان بخصوص در عرصه تحمل گرایشهای متنوع که در چارچوب کلی اندیشوی ما جادارند خو بگیریم وآن را در عمل تطبیق بکنیم. ما باید درین زمینه در عمل خود تجدید نظر بکنیم و الی باروری خلاقیت اندیشوی جمعی خشکیده و خصوصیت فراگیر بودن در عمل سازمان ما تضعیف خواهد شد.ما این صداقت را داریم که عمل خود را مورد انتقاد قرار بدهیم ولی این اراده راهم باید دروجود سازمان خود تقویت کنیم که اهداف و آرزوها در عمل پیاده گردند.»

«ما باید نواقص وکمبودی هارا صادقانه مطرح بسازیم وراه علاج را جستجو کنیم.

امید وار هستیم بتوانیم گامی در جهت روشن ساختن بخشی از نکات برداریم زیرا عمده نیروی فکری کشور در صفوف ما قرار دارند،فقط بشرط اینکه به هیچ عنوان وبهانه ای جلو آزاد اندیشی وتفکر خلاق را در درون نهضت نگیریم. ما بایدملحوظات کوچک را در برابر این امر عظیم نا چیز بشماریم.»

«ادامه وضع کنونی نهضت که مشخصه بارز آن در عرصه سیاستهای روز، در اکثر موارد، رد شدن از کنار معضلات میباشد نمیتواند برای ما بعد از این قابل قبول باشد. این وضع مارا به تباهی میکشاند. همه وبخصوص دوستان ما انتظار دارند در باره مسائل مبرم روز که هر یک تعین کننده مسیر حوادث وسمت گیری جامعه ما میباشد، موضع روشن ومشخص داشته باشیم. ما هیچ ترسی از این نباید داشته باشیم که در جریان موضعگیری های خوداحتمالاً دچار اشتباه خواهیم شد.»

تا کنون خیلی ها برگذاری کنفرانس اروپائی نهضت فراگیر دموکراسی وترقی افغانستان را حامل تاثیر مثبت برروند تداوم مبارزه اجتماعی افغانهای مقیم اروپا دانسته اند .عده زیادی از دوستان ما معتقد اند که برگزاری چنین کنفرانسهائی باعث اعتلای آبرو و حیثیت جنبش چپ برون مرزی افغانستان میگردد. واقعیت امر اینست که نهضت توانسته است بهترین وبزرگترین بخش ارثیه معنوی حزب دموکراتیک خلق افغانستان ومتحدین سیاسی  آن را در وجود خود گرد آوردو این خود بر مجموع نظر هم وطنان در باره نیروهای سیاسی برون مرزی بی تاثیر بوده نمیتواند.

 اعتقاد براین است که نفس تدویر کنفرانس این واقعیت را به اثبات رسانید که مبارزه در اروپا از دائره تفنن وصرفا" ادعای اینکه «مبارزه وجود دارد»،بیرون شده وبه یک واقعیت انکار ناپذیر مبدل شده است.تا کنون گردهم آئی های زیادی در اروپا وجود داشته است که کمتر کسی آن را نماد تداوم مبارزه اجتماعی دانسته وبیشتر تکرار یک عادت خوب ودر بهترین حالت تلاشی در جهت ایجاد زمینه های فعالیت کتله های متوسط دانسته اند.بهر حالی کنفرانس اروپائی «نهضت» از جانب موافقان ومخالفان به مثابه یک حادثه با اهمیت سیاسی تلقی شده وبصورت طبیعی ، این امر ناشی از حضور نهضت در عرصه سیاسی است که بدون آن ، فکر نمیشود وجود مبارزه سیاسی در خارج از کشور به مثابه یک واقعیت جدی تلقی شود.

 

 

 


June 27th, 2007


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
گزیده مقالات